در خط اول از خدایم میخواهم که این نوشته را بر سر راهت قرار دهد .
در خط دوم هم میخواهم اگر آمدی تا آخر بخوانی و اگر خواستی بخندی در آخرش بخند .
و در خط سوم تا آخرین خط از تو معذرت میخواهم .
نمیدانم حرفایی که خواهم زد درست است یا غلط، اما بایستی بگم تا آرام شوم، شاید .
یک معذرت خواهی به تو بدهکارم، به دلیل آنکه ...
درخواستی دادم که رد کردی
و با رد کردن درخواست، روزگاری را برایم بد کردی، و من
چرایش را بعد از دو سه هفته هنوز نفهمیدهام .
آن روزی که چند روزی از درخواستم میگذشت،
جلویم را گرفتی و حرفهایی زدی...
از آن روز دیگر از ذهنم بیرون نرفتی .
هر وقت میبینمت از خود بدم میاد، به این دلیل که
بر روی خود پای گذاشتم و
جلوی دخـتـری را گرفتم و
برایش مشکلاتی که خودت گفتی درست کردم، اما
تمامی اینها بخاطر دوستی است(بود) که دوستش دارم .
از توی دخـتـر میخواهم که در این خطهای آخر
من را بابت کاری که انجام دادم و
درخواست دوستی که بخاطر دوستم دادم و
مشکلات و حرفهایی که پشتت در آمد و
باعثش من بودم
من را ببخشی .
حرفی بزن ، چیزی بگو()