شاید ...
گریستم در گذشته تا در آینده به آرزویم برسم ...
آرزو آمد ... آغوشش را باز کرد...
گریستم ... آرام شدم ... گرم شدم ...
سرد شدم ... سرد کردم ... نیست کردم ... آغوشش را پس زدم و : برو ...
نپرسید چرا ...
نپرسید حق من کو ...
رفت بی هیچ سوالی ...
رفت ...
عشق را ثابت کرد و من در ...
در راهی که گم کردم ...
راهی را که اشتباه آمدم و ماندم ... ماندم ... و ...
کسی نیست برایش حرفی بزنم ...
کسی نیست بداندم ...
همه را خود از خود راندم ...
خود روی تمامی عشق ها ،
تمامی احساس ها ،
تمامی وجود ها،
پا گذاشتم ...
خیس شد چشمانِ منِ بی چشم و رو ...
خیس کردم چشمانشان... میروم ...
راه را گم کردم ...
راه را اشتباه آمدم و ماندم ... شاید ...
حرفی بزن ، چیزی بگو()