یه آزمایش خون برات مینویسم برو آزمایش بده و بگیر و بیا
بفرمایید خانم دکتر ، اینم جواب آزمایش .. بله ، شما باردار هستید .. مرسی خانم دکتر
7ماه بعد ، دم دمهای عید 1370 ، اصفهان .. خیلی درد دارم .. بیا بریم پیش دکتر .. جواب دکتر : به دلیل کار زیاد و فشار کار ، به رحمتون فشار اومده و به همین دلیل اینقدر درد زود شروع شده
1ماه بعد ، بعد از عید 70 ، اصفهان
بیا بریم پیش دکتر ****** .. خانم عزیز حدود 7هفته دیگر بچه به دنیا میاد ، اینم برای سونوگرافی ..... بچتون ، یه پسر خوشگل است
شب زایمان ، اصفهان
مامان ( مامان بزرگ بچه ) بزار من ظرفها رو میشورم .. نه ، با این حالت
***** هروقت دردت شدید شد ، بگو تا بریم بیمارستان ( ساعت 22 )
***** اگه امشب بچت به دینا بیاد یه جاهل ، داش مشتی میشه ( در حال دیدن فیلم مهدی پاشنه ، ساعت 22:30 )
****** پاشو من را ببر بیمارستان .. آخه تو که درد نداری .. من دارم بهت میگم پاشو
ساعت 22:40 ، خانه ، تخت پدر ( پدر بزرگ بچه ) مریض
باباچیم کچا داری میری ؟ .. دارم میرم بیمارستان ، ... به سلامت
ساعت 23 از خانه راه میوفتن ، ساعت 23:30 بیمارستان هستن ، زنگ به دکتر ( ساعت 00:15 )
ای خدا .. خدا دارم از درد میمیرم
اوی اوی اوی اوی ( 02:00 شب ) .. صدای گریه بچه به هنگام بدو تولد
ساعت 10صبح ، خانه
بیا بابا ، اینم بچم .. من دیشب نخوابیدم ، خیلی حالم خوب بود .. باباچیم ، اسمش را بزار بـهـزاد ( بهترین زاده پروردگار )
ساعت 02:00 شب 28 اردیبهشت 1370 پا به این دنیا نهادم
18روز بعدش فوت پدربزگی ، که اسمم را برام انتخلب کرد ( 16 خرداد 1370 )
16سالمم تموم شد .. رفتم تو 17 .. 17سال عمر بی فایده ...
17سال .. 2سالِ معنی خیلی چیزها را میفهمم .. تا قبلش خواب بودم
2سالِ میفهمم .. خیانت ، خوبی ، بدی ، مهر ، محبت ، دوست ، رفیق ، نارفیق ، دشمن ، عـــشـــق ( عاشقم )
همش را چشیدم .. خیانت را ، بدی را ، خوبی را ، مهر را ، عشق را و ...
گریم گرفت .. تو 17سال چیکار کردم ؟ .. فقط حسرت کشیدم .. فقط تو گذشته بودم .. فقط تو دیدار بعدی بودم
17سال چیه بابا .. 15سالش را یادم نیست چیکار میکردم .. یادم نیست .. هیچیش را .. نه عشق حالام که اون موقع بود نه ...
2سال ، 2سال و خوردیش را یادم .. عشقم را یادم ، رفیقام را یادم ، خیانت رفیقم را
رفیق ، دوست .. دوتا واژه متفاوت .. رفیق : هم درد ، رازدار ، دل داده به دل و ... دوست : همسایه ، کسایی که باهاشون میچتی و ...
خیلی دوست دارم 20روز پیش برگرده .. اما نه گذشته برگرده .. گذشته در آینده رخ بده
جشن تولد !!! .. تو عکسام دیدم .. دیدم تو مهد کودک برام گرفتن .. دوران دبستان را یادم نیست ، همچنین راهنمایی .. یاد دارم جشن نگرفتم .. به جز چند سال پیش که با هم محلیمامون جشن گرفتیم !!!
کادو تولد چیه ؟ .. پول ، پیرن ، قلک ، مداد تراش ، و ... هرچی گرفتم همینا بوده .. هرسال کسایی هستن که همیشه بهم زنگ میزنن و تولدم را تبریک میگن مثل خاله هام ، دایی هام ، اما در حسرت تلفن کسی موندم .. همون کسی که بهترین عیدی را بهم داد .. همون کسی که بهم تلفن زد برای عید ... !!!
از همین جا از کسایی که 17سال عمر با ارزششون را به پای من خرج کردن تشکر میکنم .. مامانم ، بابام ، خاله هام ، یه مقطع کوتاه یکی از عمه هام !!!
دوست دارم ، تحول بدم به زندگیم .. اما نمیشه .. شاید یه دوست ، بشه رفیق برام تحول بشه
از 16 تا 17 خیلی رنج کشیدم .. از اون طرف بهترین رفیق زندگیم ، من را فروخت به هوسش .. حسرت دیدن کسی .. این آخر 16 هم که دیگه ترکید .. امتحانا و فشار عصبی که در طی این 10سال درس خوندن نداشتم .. خیلی بده حالم
اگه یه رفیق داشتم شاید باهاش حرف میزدم و راحت میشدم ، اما میریزم تو خودم تا ...
خدای دمِ تو هم گرم .. که توی این 16 سال زندگی کمک کردیم .. فکر کنم یه بار توی یه امتحانات قبول شدم .. داشتم میباختم اما بردم .. دمت گرم خدا .. به خدا ، خودت را عشق خدا ...
خدا فکر میکنی امسال بهترین کادوم را بهم میدی یا بازم باید بمونم تو خماریش تا سال دیگه ؟!
اگه بهترین عیدیم را بهم بدی 4کر در بستتم ...
مرسی از همه برای 17سال تلاش که به اینجا برسم
مخلص همتونم
4کر دربستتونم
تولدت میارک بهزاد کوچوله دل پاکِ ...
یا علی
...
حرفی بزن ، چیزی بگو()