• وبلاگ : خدا، يه كاري كن ...
  • يادداشت : بـراي شـمـا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    خيلي قشنگ بود واي که چقد اين عکس خوشگله
    به روز بودم نيومدي
    منتظرتم

    پاسخ

    سلام ، چقدر خوبِ كه بعد از 2،3 هفته مياي وبلاگ و ديگه علاقه‏اي مثل قبل به وبلاگ نداري يك دوست قديمي، كه هيچوقت اينجاها نميومد اومده باشه سرت ... خيلي خوشحالم كردي

    اما خودم نميدونم چي بگم!!! نعمتهايي كه هر كسي نداره و خدا اونارو براي هركسي مامور نكرده... ولي اونايي كه دارن كاش قدرشونو بدونن! فرشته هايي كه اگر نباشن تنهايي و بي كسي هر جاي دنيا كه باشي و بين هزاران آدم هم كه باشي سنگيني ِ زشتش رو بر جسم و روح داره...

    تنها كساني كه ميشه بهشون تكيه زد و چه بي دريغ ميگستراند خدا محبت ِ لا يتنا هي ِ خودش رو در وجود ِ پدر و مادر!

    خدا برات حفظشون كنه و هميشه سالم باشي و شاد و پراز انرژي تا قدرتشو داشته باشي اونارو به آرزوهايي كه برات دارن برسوني...

    پدر ... مادر... و خدايي كه در اين نزديكي ست!

    بار بگذارد ولي هرگز نکاهد بار مادر

    بلکه صدبار دگرهم مي شود سربار مادر

    جسم و جانش متصل باشد به جسم و جان فرزند

    از جنين تا وقت مردن، وين خود از اسرار مادر

    نيمه شب پستان نهادن در دهان شير خواره

    با هيالاي خطر آن خفتن بيدار مادر

    هر بلايي کان مقدر گشته با طفلان معصوم

    پيش از آزار عزيزان مي دهد آزار مادر

    طفل را هر لحظه خوفي هست کان تسکين نيابد

    جز به زير با ل مهر و نازش و تيمار مادر

    بچه هر ناز و گزندش رو به مادر دارد و بس

    زانکه ديواري کجا کوته تر از ديوار مادر

    هرچه کودک مايه ي رنج و عذابش نيز باشد

    باز مادر طفل خود خواند گل بي خار مادر

    لقمه اش راه دهان طفل را بهتر شناسد

    جوجه ديدي چون بچيند چينه از منقار مادر

    وه چه موسيقي است لالاي حزينش با جگر بند

    تار زلفش سيم ساز و سينه خود گيتار مادر

    خاصه کز بعد تولد خواه زشت و خواه زيبا

    نقطه ي مرکز شود با گردش پرگار مادر

    وه چه روياهاي شيرين زايد از آينده ي طفل

    در دماغي از اميد و آرزو سرشار مادر

    قيمت و مقدار فرزندان چو مادر کس نداند

    تا بدانيد اي عزيزان قيمت و مقدار مادر

    جان فداي طفل سازد،من خود اين با چشم ديدم

    گشتن مادر به دور کودک بيمار مادر

    بي دريغ و بي ريا از خود گذشتن داند آري

    کس نيابي با گذشت مادر و ايثار مادر

    دور خود تا کودکان را سالم و سر خوش نبيند

    با هزا رش بلبل و گل نشکفد گلزار مادر

    او چراغ خانه و کانون گرم خانواده است

    کيست کو از خوان نعمت نيست برخوردار مادر

    خود به بازار طبيعت کاين همه انواع کالاست

    هيچ کالايي ندارد گرمي بازار مادر

    آسمان گر مي گشايد چشم رحمت بر زمين ، نيست

    جز براي اشک محزون و دل غمخوار مادر

    مکتب ا ول که پي ريزي کند اخلاق و آداب

    خود در آغوش است و در رفتارو در گفتار مادر

    جنت است اجر و جزاي مادران ، اين خود نبي گفت

    اجر چندين خدمت بي مزد يا بيگار مادر

    آتش افروزان که تسليحات جنگي مي فروشند

    غافلند از انفجار آه آتشبار مادر

    ناله ي مادر بود انگيزه ي خشم خداوند

    گو بترسيد از خداي قادر و قهار مادر

    اي که زنگار غمت بزدوده ما در اين همه عمر

    باري از آ ئينه ي دل برزد از زنگار مادر

    يار ما بعد از خدا مادر، بعد از مادر پدر بود

    تا مدد کار پدر بادا خدا و يار مادر


    فكر كنم از شهريار باشه ...خيلي قشنگه.

    سلام بهزاد جان
    اميدوارم خدا شما و کل خانواده ي محترمت رو در کنار هم شاد و سربلند نگه داره.
    اميدوارم 9/9/99 متن نوشته ي فرزند(ها)ت رو براي برادر و مادر و خانوادت بخوني و تمام روزهاي زندگيت پرخير و برکت باشه
    پاسخ

    جيگر دوست خوبم ... ماني گل ... خيلي دلمون تنگيدس برات !!!! انشاا...