بوی سیب بوی سیب حرم حبیب و کربو بلا ...
روز عاشورا یک صفحه قرآن میارن 100000 تا آدم از کل اصفهان و اطرافش و ... میان ببیننش .. 2 تا پلیس هم وایسادن با تفنگ میپانش .. بهش میگن قرآن اما قرآن نیست که یک برگ کاغذ است که میگن دست نوشته علی ابن ابی طالب ( شیر خدا ) است .. بالاخره تبرک داره دیگه .. شاید ندیده باشی .. اینطوری نیست که بتونی نگاش کنی که .. توی یک قفس پشت شیشه و پشتش بسته و بعدش جا داره برای صدقه دادن .. تا 2سال پیش قدم نمیرسید بابام بلندم میکرد دستم را میزدم و یک بوسه میزدم و از زیرش رد میشدم و بعد منتظر میموندم .. بعد تو راه برگشت غذا میگرفتیم .. غدایی نظری .. غذاش را قسمتی از برنجش . گوشتش و ... را ما میدیم که ماهم سهیم باشیم
همیشه ساعت 10 از اینجا (اصفهان )راه میوفتادیم همیشه هم با عمم ساعت را یکی میکردیم و راه میوفتادیم .. اونجا که این دست نوشته ( قرآن ) است توی یک ده است به نام سعیدباد حدود 50 دقیقه راه است اما در آن روز شاید 1:30 هم بشه .. آخه جاده خیلی شلوغ است .. بعد از زیارت میریم تو کلبه حقیر ( ویلا ) عشق و حال
تا 3 سال پیش همیشه میرفتم دسته امام حسین اما حالا نمیرم .. چون اعتقادم را از دست دادم .. و فقط به احترام محرم آهنگهای آروم گوش میدم
اون گنده ها هم که از محرم و حسین حرف میزنن ... است .. محرم که تموم شد اونام یادشون میره تا سال دیگه
براتون آرزوی موفقت میکنم
بابای
حرفی بزن ، چیزی بگو()