سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من و یک قلب پاره... - خدا، یه کاری کن ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از لغزش جوانمردان در گذرید که کسى از آنان نلغزید ، جز که دست خدایش برفرازید . [نهج البلاغه]
|| My Cloob || شناسنامه صاحب وبلاگ || پست الکترونیــک || لینکهای روزانه ||
من و یک قلب پاره...

بهزاد راهنمایی :: پنج شنبه 85/12/10 ساعت 10:47 عصر

سلام به تمامی دوستان .. مرسی از تمامی نظرات
قبل از اینکه بیام اینجا حرف دلم را بنویسم یکی اومد دمه در خونه و ... مال همسایمون بود .. دیدم صدای ساز میاد و یکی داره میخونه .. حدود چند دقیقه دمه در توی سرما وایسادم تا صدای ساز و کسی که میخونه را بشنوم .. خیل قشنگ بود .. چند شب پیش هم همین کار را کردن .. خیلی قشنگتر و بهتر از قرآن بود ...

دل نوشته امروزم

4سال پیش توی راهنمایی باهاش دوست شدم .. از سال اول هیچی یادم نمیاد .. فقط یادم است که توی تابستون اومد دمه خونمون من با چرخش رفتم جایی و اومدم .. سال دوم رابطمون بهتر شده بود .. تو تابستون هم بیشتر .. سال سوم من مدرسه ام را عوض کردم .. چون اگه یک سال دیگه تو اون مدرسه میموندم ترک تحصیل میکردم .. وقتی من میرسیدم خونه به 5دقیقه نمیکشید که یا من یا اون زنگ میزدیم به هم و حدود 20دقیقه باهم حرف میزدیم .. توی روز هم خیلی حرف میزدیم .. حتی یک بار به 1ساعت هم کشید .. خیلی باهم بیرون مرفتیم بخصوص 30نما .. سال سوم هم با یاری خدا پشت سر گذاشتیم .. تو تابستون دیگه خیلی باهم جفت شده بودیم .. اصلا نه من نه اون نمیتونستیم یک روز باهم حرف نزنیم .. هر شب با هم تا صبح چت میکردیم .. یک بار بدجوری گذاشت سره کارم .. حدود 5روز تو کف بودم تا خودش خودش را لو داد .. یک شب که با هم چت کردیم تا ساعت 5صبح بیدار بودیم که به مغزمون زد بریم کله.پاچه بگیریم .. از شانس خوبه منم بابام و ... بیدار بودن .. با آژانس رفتیم تا کله پاچه ای .. یادم نمیاد اونجا چیزی خوردیم یا نه .. اما یادم است گرفتیم که بیاریم خونه .. تاکسی را فرستاده بودیم رفته بود .. خودمون پیاده کز (راه) کردیم که بیاییم خونه .. ساعت 6بود .. هوا روشن بود و خیلی خنک و باحال .. توی راهی که داشتیم میومدیم یک پارک بود .. توش کسی نبود به جز 2تا چرخ سوار(سانسور) .. به مخمون زد که هرروز بیاییم پارک .. نه به خاطر چرخ سواراش همین طوری .. 2تا دسته بدمینتون هم جور کردیم و رفتیم .. ساعت 7اونجا بودیم .. اما خیلی شلوغ تر بود .. یک اکیپ 20یا30نفره دختر و پسر اونجا بودن که همه باهم رفیق بودن .. اما ما رفتیم پایین تر وایسادیم بازی کریدم .. چند روز متداول میرفیتم .. در واقع از اوایل شهریور .. دیگه صبحا خلی زود میرفتیم .. ساعت 6یا 5:30 .. وقتی داشتیم میرفتیم تو خیابون ها پرنده پر نمیزد .. با چه کیف و حالی میرفتیم .. یکی یدونه MP3 Player هم داشتیم .. صداش زیاد .. تو خیابون ...
مدرسه هامون را یکی کردیم .. رابطمون خیلی گسترده شده بود .. مثلا .. شب جشنواره کودک و نوجوان که تا 12شب اونجا بودیم .. یک بار تو روزنامه خوندم : اکران فیلم آکواریوم با حضور دست اندرکاران .. البته تو تهران .. به مخمون زد که بریم .. اما یک سری مشکل برای من پیش اومد که اونم به خاطر من نرفت .. البته تنهایی نمیتونست .. یک دفعه نمیدونم چی شد .. اخلاق اون خیلی عوض شد .. من خیلی حساس شدم .. اونم لجبازی منم لجبازی .. همش باهم کلنجار میرفتیم .. نه من کوتاه میومدم نه اون .. تا اینکه دیگه من خیلی سعی میکردیم ازش دوری کنم تا شاید عوض بشه .. اما دوریم باعث شد بدتر بشه منم حساس تر .. تمام رازهای زندگیم را میدونست .. از جیک و پوک زندگیم خبر داشت منم همین طور .. دیگه کامل زده بودیم به تیپ و تار هم .. حتی بهش گفته بودم داره دوستیمون خراب میشه .. و میدونستم امتحانهای ترم 2را بدیم همه چیز تموم میشه .. تا امتحان آخر که دیگه ... همه چیز تموم شد .. تو تابستون بازم باهم چت میکردیم و هر جفتمون داشتیم از درد تنهایی میمردیم .. هرشب ازمن معذرت خواهی میکرد اما من کوتاه نمومدم .. میگفت عوض شدم .. اما من تو کتم نمیرفت .. خودمم بدجوری تنها بودم اما بازم میگفتم نه .. چون هر شب تمام 4سال برام مرور میشد و ... حالا هم اگه آن بشه باهم چت میکنیم .. به همدیگه اس.ام.اس میدیم .. وقتی که تو مدرسه میمینمش همه چیز جلو ذهنم میاد .. هم بدی ها هم خوبی ها ...
خیلی اون پافشاری میکرد و میکنه برای آشتیمون .. حتی یک بار تو مدرسه همه من را گرفتن ( اون بهشون گفته بود )‏ببرن آشتی کنون اما خودشم در میرفت تا ناظم جلوشون را گرفت ...
اول سال همه میخواستن مارا آشتی بدن .. فکر میکردن ما سره دختر باهامون دعوامون شده .. اما از هیج جای ماجرا خبر نداشتن
تا اینکه به یکی از دوستانمون که بیشتر با اون رفیق بود و ترتیب آشتی کنان ها را میداد بهش جریان را گفتم اما بازم کامل نه .. تا اون قانع شد و دست از کارش برداشت .. خداییش خیلی بچه باحالی است
حالا خودم خیلی دوست دارم بهش زنگ بزنم و آشتی کنیم اما نمیتونم .. یادم به همه چیز که میوفته داغون میشم .. میخوام بمیرم
خدارا شکر میکنم که اون دوست پیدا کرده ( هر دو طرفه )
اما منم دوست دارم اما هیچکی برام اون نمیشه که همه حرفامو بش بگم بعدش ...
بیخیال
اینو نوشتم تا خودش هم بخونه
و به E بگه بیخیال آشتی ما بشه .. خودش به E گفته خیلی دوست دارم آشتی کنم .. امشب هم بهم زنگ زدو گفت‏:تو با ... قهری؟ چرا ؟ .. هیچی بهش نگفتم .. گفت من با دختر داییش دوستم و زشته .. بیا باهاش آشتی کن .. گفتم محال است
حالا برو بهشون بگو بیخیال بشن
من خیلی بهش در پاره ای از اوقات اس.ام.اس میدن اما اون جواب نمیده
همین جا سره اون جریان که زدم تو گوشت ازت حلالیت میخوام که اگه پس فردا افتادم مردم ...
توی دعوا ما 60% من تقصیر کار بودم 40% اون
حالا ...
آقای پ.خ بیخال ما شو .. من دیگه نمیتونم برات همون بهزاد قبلی باشم .. تو دوستای بهتر از من داری و میتونی داشته باشی .. من هم ...
خوش باشید و سلامت
بابای


حرفی بزن ، چیزی بگو()

مختصری با من
خدا، یه کاری کن ...
بهزاد راهنمایی
مـایـیـم و نـوای بـی نـوایـی بـسـم‏لـلـه اگـر حـریـف مـایـی
آمار وبلاگ
مجوع بازدیدها: 669667 بازدید

امروز: 50 بازدید

دیروز: 27 بازدید

خلاصه آمار وبلاگ
لینک های روزانه
- روزی امیر کبیر گریست [386]
- ارزش ... [102]
- دانستنیها !!! [166]
- منتظر دندانهایم هستم ! [106]
- پشت سرش چشم داشت [93]
- ((‏ چُس فیل )) ! [94]
- زندگی عاشقانه‏ رایانه‏ای! [145]
- شـــراب ! [175]
- خجالت داره ! [224]
- فقر، گرسنگی نیست... [195]
- برای دو دلار مرد ! [84]
- ما کجاییم ؟! [180]
- فرشته عشق و زندگی [229]
- آدیداس قهرمان جهان [63]
- مـعـرفـــت [138]
[آرشیو(283)]


نظر سنجی وبلاگ
لینک وبلاگ دوستان

- عاشق آسمونی
- شکوفه های زندگی
- آخرالزمان و منتظران ظهور
- ღ اُردی‏ بهــشت ღ
- جاده های مه آلود
- خانه متروک
- خاکستر این شراره دیگر سرد است...
- سـیـب خـیـال
- مُهر بر لب زده
- مقالات و آموزش های مختلف
- سروش دل
- تعمیرات تخصصی انواع پرینتر
- سردار عاشق
.: شهر عشق :.
- رنـگـارنـگـه
- کـارت شـارژ
- تمهیدات
- پاک دیده
- اسطوره عشق مادر
- نور
- ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت
- عشق الهی: نگاه به دین با عینک عشق و عاشقی
- جک ، اس ام اس و عکس در خنده سرا
- سخن دل
COMPUTER&NETWORK -
- دوستان 57
- هالی
- سایت محمد رضا آقابیگی
- هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
(((( حباب زندگی ))))
- لپ تاپ
- سوادکوهی ریکا
- شقایق ... گل همیشه عاشق
- مذهب عشق
- پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
- پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم)
- روان شناسی کودک
- طهور
- .:: گاواره ::.
- تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
- رد پای . . .
- امیدزهرا
- ESPERANCE
- وبلاگ رسمی کتایون نویسنده و شاعر و ترانه سرا
- شب مهتابی
- صحن دفتر دلم
- شیعه مذهب برتر
- همسفر عشق
- حــکــمــت آبــاد
- عشق و عاشقی
- شبــــانــه
- دهاتی
- آبدارچی
- شمیم
- نقطه ای برای فردا
- کاش قلبها در چهره بود
- دوستان باران کوثری
. . . آنگه که دلم لرزید
- چریکه
- امید جوان
- کبوترانه
- دلنوشته های یاسی
- هیئت ابوالفضلی شهرک شهدا.*میبد*یزد
- صفاسیتی
- پاسخ به سوالات متداول کاربران سایت پارسی بلاگ
- به وسعت دنیا
- اضطراب و پرخاشگری
- پسران جوان
- دنیای واقعی
- دنـیـای واقـعـی
- اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
- وقایع
- نیار یعنی آرزو
- نرم افزارهای بازی و ...
- نرم افزار کامپیوتر
- من آقاشیر
- از عشق تا دانلود
- پرستوی مهاجر
- موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI
- قدرت شیطان
- کجایند مردان بی ادعا؟
- سیر بی سلوک
- کلبه خلوت
- پرستو تنها
- همه چیز
- صور اسرافیل
- تا ریشه هست، جوانه باید زد...
- جزیره ی دیجیتالی من
- خلوت تنهایی
- اس ام اس عاشقانه
- محمدرضا جاودانی
- دست نوشته های من
- عشق و معبودم تویی خدا
- داستان و راه های توحید جویان بزرگ
..:: نـو ر و ز::..
- ابـرش
- هانیبال
- اس.ام.اس بازار !
- تا ... شقایق
- دنیا به روایت یوسف
- سخن دل
- پرستوی مهاجر
- بازی بزرگان
- به خود آییم و بخواهیم ‏که انسان باشیم...
- بزرگترین وبلاگ دانلود آهنگ و فیلم
- وبلاگ شخصی فاطیما بهارمست
- توهم یک عشق.....
- کلبه احزان
- مثل یه بچه آدم
- گــلــنــار
- دانش نامه ی آزاد
ღღاعتماد مکنღღ
- دختر بارانی
- لیست وبلاگهای به روز شده
- پرسشهای نفهمانه !
- diplomacy
- نوشتن برای دل
- دانلود نرم افزار و تصاویر بروز شده سینما
احساس ابری


فال حافظ

آرشـیو نوشتهای وبلاگ

- نامرد ( اولین پست )
- جک و عشقولانه ( اس.ام.اس )
- 30نما ، ورزش ، موزیک
- بنیامین بهادری
- گلزار ، هاکان ، چاوشی ، یگانه
- شعر جدیدترین آهنگ محسن چاووشی
- رفتن ، اما موندن در ذهن
- برای هد هد
- عاطفه نوری و غیره !
- تلویزیون در انتظار ماه رمضان
- همای رحمت
- منتظر داربی خوبی باشیم ؟‏ ( 2-1 پرسپولیس )
- زهرا امیر ابراهیمی ( بیا بخونش )
- خدا هیچکس را بی کامپیوتر نکنه ! ( واقعا سخت بود )
- خدا پاشو برو سینما ( م مثل مادر )
- طولانی ترین شب ( یلدا )
- چرا بچه گریه میکنه ؟
- حسن ببخشید ( روحش شاد )
- تنها یاد حسین در وبلاگ !
- یک آرزوی گنده ( جشنواره فجر )
- رفت ( یادش شاد ، پسر همسایه )
من و قلبم
- در گذشت ( به یاد رسول ملاقلی پور )
- به امید 85 دیگر ( عید 86 )
- تولدت مبارک عزیزم ! ( 1سالگی وبلاگ )
- هر دست با هر دست ( اعتقادی ! )‏
- به خدا 4کرتم ( خدا )
- چه زود میگذره گذشته ... ( تولد خودم )
- تولد تولد تولدت مبارک ( مانی - داش روحی ، اما به روایت غلط
- منم جبران میکنم ( یه خاطره ) ( یه تشکر )
- به یاد مهستی
- من ، تو ، او ، ما ، شما ، آنها ( اعتراضی )
- بمب اتم چه بخوای ، چه نخوای ، منفجر میشه ( بس کن )
- سو استفاده ( گرونی )
- خدا ...
- سالمند ! ( آینده ی من و تو )
- به امید دیگری ( شروع زمستان 87 )
- خواستم ... دیدم ... که ... خداست
- خدا بیا پایین ، اینا هم رو کشتن
- جیگرت خام خام بخورم ( 4شنبه سوری و عید 87 )
- نمیدونم چی بگم ... ( فوت مادربزرگ داداش مانی )
- خدا کمکم کن ...
- نام ندارد
- تموم شد ...
- ای کاش ...
- بقا مختص ذات اوست ( تقدیم به روح بزرگ خسرو شکیبایی )
همه از وجود توست مادربزرگِ عزیزم ...
- آرام آرام ، بی‏درد بی‏درد (‏ چهلم خسرو شکیبایی )
- شــــــــوک !
- جویندگان عاطفه ...
- شکستمش ، خود ترک برداشتم ...
- نوشته‏ای برای کوروش کبیر !
- پله‏های ترقی واسم هر خراش
- از یاد رفتگان ایرانی !
- نیکناز تسلیت
- اینا با من و تو ، با خدا بدن
- شرمندتم ... به یاد ((‏ ارحام صدر ))
- حرفِ دلِ ...
- من این همه نیستم
- منتظرت است
- تقدیم به پدربزرگ
- باز هم گذشت 88
- داشتم و بوده باز اشتباه
- تقدیم به باران
- برای داداش مانی
- نانوشته !
- پدر و مادر
- ببخشم دختر
- نگینم... آجونم...
- پاک کردم !
- تنفر از خود
- سالگرد خسرو !
- شعر قارچ !
- زندگی دوباره !‏ که نشد !
- راهِ بی راهِ !


موسیقی وبلاگ